معرفی رویکرد
نظریه داده بنیاد یک نظریه نیست بلکه رویکردی بسیار پرکاربرد در تحلیل دادههای کیفی است که درنهایت احتمالاً به نظریهای منتهی میشود. همچنین منظور از داده بنیاد بودن لزوماً این نیست که نظریه بهدستآمده صرفاً بر دادههای قابلمشاهده و ملموس مبتنی است. چهبسا ارجاع به مقالات دیگر هم صورت گیرد، اما بیشترین کاربرد این رویکرد در حوزههایی است که مبنای نظری مناسبی برای تحلیل مشاهدات وجود ندارد و محقق قصد نظریهپردازی «از صفر داده» دارد. اگرچه درباره اینکه این کار چقدر ممکن یا مطلوب است، نظرات متفاوتی وجود دارد و همین منجر میشود این رویکرد پیچیدگیهای زیادی داشته باشد. پیچیدگی این رویکرد ناشی از آن است که جمعآوری دادهها و صورت دادن به مفاهیم در آن دو فاز جداگانه نیستند. نهتنها نظریه و مفاهیم نهایی بر مبنای دادههاست بلکه در جریان جمعآوری خود دادهها نیز مفاهیمی که هنوز کاملاً شکل نگرفتهاند مورداستفاده قرار میگیرد؛ بنابراین برخلاف رویکرد سادهای که ابتدا به جمعآوری آماری دادهها میپردازد و سپس با استقرا از آنها فرضیهای را مطرح میکند، در رویکرد نظریه داده بنیاد محقق بین این دو دائماً در حال نوسان است و سیری خطی را طی نمیکند؛ اما فرایند این نوسان به چه گونه است؟
در ابتدا در ذهن محقق جرقهای شکل میگیرد که او را به سمت ایده خاصی جهت میدهد. به عبارتی شروع کار با یک سؤال در ذهن محقق شکل میگیرد. برای پاسخ به آن محقق طبق معمول به دنبال نمونهگیریهایی است که ایده خود را تقویت کند و در همین راستا دادهها را جمعآوری میکند.
در گام بعد تدوین و رمزگذاری دادهها شروع میشود به این شکل که محقق سعی میکند دادهها را طبقهبندی مفهومی کند و به هر طبقه نامی بدهد. همینجا یکی از فرقهای اساسی این رویکرد با رویکردهای معمول خودش را نشان میدهد. در رویکردهای دیگر، نام مقولات و مفاهیمی که مخصوص هر طبقه است قبل از جمعآوری دادهها موجود است و محقق در آنجا فقط دادهها را در مفاهیمِ از قبل موجود جای میدهد. نیازی به خلق مفهومی نو و طبقهای جدید نیست فقط باید دید کدام دسته از افراد یا پدیدهها در کدام مفهوم میگنجد؛ اما در رویکرد نظریه داده بنیاد خود دادهها ما را به مفاهیم جدید رهنمون میشوند؛ مفاهیمی که در ابتدا نام و یا رمز مبهمی بیش نیستند و با دادههای بیشتری باید تقویت شوند.
پس گام بعدی دوباره جمعآوری داده است اما در جهت بررسی و تثبیت و تدقیق مفاهیم خامی که در مرحله قبل نطفه آنها بسته شد. این جا دومین تفاوت اساسی با تحقیق کمی قابل مشاهده است. توضیح آنکه دادهها در یک تحقیق کمی از نمونهگیریهایی به دست میآیند که صرفاً نمایانگر کل جامعه باشند و در نتیجه نظریههای ذهنی محقق در نمونهگیری او تأثیری ندارد؛ اما در رویکرد نظریه داده بنیاد نمونهگیری کاملاً توسط مفاهیم قبلی هدایت میشود و به همین خاطر به آن نمونهگیری نظری میگویند، در تقابل با نمونهگیری احتمالاتی. هدف این نمونهگیری مشخص کردن کاربردی بودن یک مفهوم در درک یک مسئله است.
بعد از روبهرو شدن با دادههای جدید دوباره محقق به مفاهیم خود برمیگردد و آنها را تظریف و تدقیق میکند. سپس -خصوصاً اگر قرار باشد بین مفاهیمی که شکلگرفتهاند روابط علّی خاصی حاکم باشد یا یک پدیده بر اساس آنها تبیین شود- در گام بعد محقق دوباره به جمعآوری داده میپردازد به شیوهای که بتواند ارتباط مفاهیم بهدستآمده را روشن نماید. اما این نوسان بین جمعآوری داده و پروراندن نظریه تا کجا قرار است ادامه یابد؟ محققان این رویکرد اصطلاح اشباع نظری را برای پایان این دور ابداع کردهاند: بررسی مفاهیم و روابط آنها تا جایی ادامه مییابد که به نظر برسد مجموع مفاهیم و دیدگاه نظری مبتنی بر آنها قدرت تثبیتشده و دادههای جدید چیزی به دانش و درک ما اضافه نخواهند کرد.
یکی از اصول اساسی این رویکرد که بهنوعی آن را خلاصه میکند مقایسه دائم بین دادهها و مفاهیم است. سررشته مفاهیم بدون توجه به دادهها گم میشود و باید بهطور پیوسته به هر دو جانب نگاه کرد تا اگر دادهای در طبقهبندی ما نمیگنجد طبقهبندی خود را اصلاح کنیم. باید توجه داشت که طبقهبندی مفهومی یک عمل بسیار انتزاعی است، به این معنی که خود حاصل یک انتزاع از چند مفهوم است. درنتیجه اگر این مقایسه دائماً انجام نشود طبقهبندی قبل از آنکه اشباع شود رها گشته، پیوند خود را با واقعیت از دست میدهد و حتی ممکن است مفاهیم هم بهقدر کافی تقویت نشوند.
مزایا و معایب
مهمترین مزیت این رویکرد این است که در یک چارچوب روشمند و بسیار ساختاریافته مفهومسازی و نظریهپردازی درباره یک حوزه را امکانپذیر میسازد و نتایج تحقیق معمولاً در قالب یک نظریه قابل ارزیابی است. در مقابل، مهمترین چالش این رویکرد این است که طی مراحل گوناگون جمعآوری داده و مفهومپردازی و کشف و نشان دادن روابط آنها در دادههای جمعآوریشده تا رسیدن به مرحله اشباع میتواند بسیار زمانبر و طاقتفرسا باشد. به همین دلیل معمولاً در تحقیقات مبتنی بر این رویکرد چند نفر محقق مشارکت دارند و کم نیستند نمونههایی که از آغاز تحقیق تا رسیدن به نتیجه نهایی چندین سال پژوهش انجامشده است. استفاده بدون درک درست و عمیق از این رویکرد که گاه پس از یک مرور ادبیات تفصیلی و علیرغم بهکارگیری چارچوبهای نظری از پیش موجود صورت میگیرد، منجر میشود آنچه بهعنوان محصول یک پژوهش داده بنیاد ارائه میشود درواقع هیچ اعتبار تجربی و نظری نداشته باشد.