فرآیند تحقیق

فهرست مطالب

فرایند تحقیق

فرایند تحقیق در علوم اجتماعی فرایندی خطی نیست؛ به سختی می‌توان تصور کرد که در علوم اجتماعی پژوهشی با ترتیب مشخص و سیر خطی وجود داشته باشد. اما این بدان معنا نیست که محقق بدون تبعیت از هیچ سیر مشخصی می‌تواند به تحقیق بپردازد. در واقع محققان علوم اجتماعی در فرایند تحقیق گام‌های مشخصی برمی‌دارند اما این گام‌ها از جهت زمانی یک سیر قطعی را طی نمی‌کنند. به بیان دیگر به جای تصوری خطی از فرایند تحقیق بهتر آن است که آن را همچون فرایندی حلقوی فرض کنیم: لزومی ندارد که هر مرحله فقط یک‌بار طی شود.

برای مثال فرض کنید در پی آن هستیم که فرضیه‌ای را که در ذهن ما شکل گرفته است بیازماییم. برای این کار شواهد تجربی را گرد هم جمع می‌کنیم و با تحلیل آن‌ها فرضیه خود را به محک تجربه می‌گذاریم. اگر فرضیه ابطال شود به احتمال زیاد شگفتی ما از این واقعه منجر به سؤالات و فرضیات جدیدی می‌شود که باز هم قابل آزمون و بررسی است. اما اگر فرضیه با شواهد موجود تقویت شد جوانه‌های یک نظریه، خود را به ما می‌نمایانند و دوباره جهت بسط آن نظریه نیاز به فرضیه‌سازی‌های جدید داریم که این فرضیات به نوبه خود باید در معرض آزمون تجربی قرار گیرند. به این ترتیب با فرایندی روبه‌رو هستیم که بعضی از مراحل آن چندین بار و در چند گام زمانی متفاوت اجرا می‌شوند تا بالأخره محقق به نتیجه علمی خود برسد و حلقه فرایند تحقیق را پایان بخشد.

مراحلی که در ادامه می‌آیند تقریباً اجزاء جدایی‌ناپذیر هر تحقیق علوم اجتماعی هستند:

پرسش(های) اولیه:

در زندگی برای هر ذهن پرسشگر سؤالاتی پیش می‌آید که پاسخ به آن‌ها جست‌وجوی فکری بیشتری را می‌طلبد. برخی از این سؤالات حول نیروهایی شکل می‌گیرد که برآمده از تاریخ یا اجتماع هستند و زندگی شخصی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به عبارت دیگر این سؤال‌ها از زندگی فرد در یک شرایط خاص فراتر می‌رود و آن چه که همگان می‌بینند و به چشمشان طبیعی می‌نماید مورد پرسش قرار می‌دهد. این طرز نگاه به هر پدیده که آن را در بافتی اجتماعی و تاریخی قرار می‌دهد بن‌مایه چیزی است که به آن تخیل جامعه‌شناسی می‌گویند.

تخیل جامعه‌شناسی با مطالعه متون، مشاهدات شخصی، تجربه فعالیت‌های گوناگون اجتماعی و … پرورش می‌یابد و ریشه‌های نگاه جامعه‌شناختی به پدیده‌ها را در ذهن فرد شکل می‌دهد. حاصل این نگاه ایده‌هایی ابتدایی اما مهم است که اگر به درستی پی گرفته شود به نتایجی علمی خواهد رسید. بنابراین معقول است اگر مرحله آغازین بسیاری از تحقیقات را همین پرسش اولیه در نظر بگیریم.

مرور ادبیات

ادبیات موجود در یک زمینه به طرق مختلفی می‌تواند برای محقق راهگشا باشد. محقق با مرور ادبیات موجود در رابطه با یک موضوع متوجه می‌شود که :

– تحقیقات پیشین چه چیزهایی را در رابطه با موضوع تحقیق تبیین کرده اند؟

– چه مفاهیم و نظریاتی برای تحلیل موضوع تحقیق استفاده شده است؟

– چه روش‌های تحقیقی در ارتباط با موضوع تحقیق به کار رفته است؟

– چه شواهد ضد و نقیضی در ارتباط با موضوع مورد نظر و همچنین چه نظریات چالش‌برانگیزی در مورد آن وجود دارد؟

– مهمترین اشخاصی که بر روی آن موضوع تحقیق انجام داده‌اند چه کسانی هستند؟

به این ترتیب مرور ادبیات از مراحل اولیه فرایند تحقیق شناخته می‌شود چرا که پرسش اولیه تحقیق خود را در طول مرور ادبیات دقیق‌تر می‌سازد و در چارچوبی از مفاهیم، ما را به پرسش تحقیقاتی پیراسته‌ای می‌رساند. اما بعضی از موضوعات چنان سنت تحقیقاتی غنی و وسیعی دارند که مرور آن عملاً از توان محقق خارج است. در این مواقع مهم نیست که همه ادبیات آن موضوع مرور شود؛ مهم آن است که مقاله‌ها و کتب کلیدی که اهمیت شاخصی در آن زمینه دارند مطالعه و مرور شود تا تحقیقات تکراری و منسوخ‌شده انجام نشود.

به علاوه مهم است که پرسش‌ها و یافته‌های تحقیق جایگاه خاص خود را در کل ادبیات موجود پیدا کنند. برای این که نتایج یک تحقیق با تحقیقاتی که قبلاً روی موضوع مورد نظر شده است ارتباط معنادار داشته باشد، محقق باید در تحقیق خود خلاصه‌ای از نتایج کارهای قبلی مرتبط را ارائه و نقد کند و پس از آن نشان دهد که تحقیق او جای خالی موجود در ادبیات موضوع را پر خواهد کرد. در غیر این صورت نیاز به تحقیق جدید حس نخواهد شد.

تعیین مفاهیم و چارچوب نظری

بدون استفاده از مفاهیم هیچ نظریه‌ای در علوم اجتماعی وجود نخواهد داشت به گونه‌ای که حضور مفاهیم برای فهم واقعیت‌های اجتماعی ضروری به نظر می‌رسد. به این دلیل نظریه‌پردازان بزرگ مفاهیم بسیار مهمی را (مانند سرمایه فرهنگی، بوروکراسی، قدرت و …) ابداع کرده و به کار بسته‌اند که آگاهی از آن‌ها لازمه درک عمیق دنیای اجتماعی است. مفاهیم و نظریات به ما کمک می‌کنند دقیقاً بفهمیم به دنبال چه هستیم چرا که با استفاده از آن‌ها پرسش‌های تحقیقاتی‌مان دقیق‌تر بیان می‌شوند. همچنین ما را به سمت شیوه‌های درست و روش‌های مناسب تحقیق هدایت می‌کنند. انجام یک تحقیق بدون مفروض داشتن مفاهیم غیرممکن است.

دو رویکرد عمده در ارتباط با مفاهیم وجود دارد: استنتاج و استقراء. اگر فرایند حلقوی پیشین را در نظر بگیرید، رویکرد استنتاجی به قسمتی می‌پردازد که در آن محقق از نظریه موجود فرضیه‌هایی را استنتاج می‌کند تا بتواند آن‌ها را بیازماید؛ اما رویکرد استقرایی گویای وضعیتی است که محقق پس از جمع‌آوری داده‌ها و شواهد به تحلیل آن‌ها می‌پردازد تا نظریه را براساس آن‌ها شکل و بسط دهد. همان طور که گفته شد معمولاً در هر تحقیق هر دو رویکرد حضور دارند گرچه ممکن است در برخی از تحقیقات فاز اول پررنگ‌تر باشد و در برخی دیگر فاز دوم و به این ترتیب یکی پیرو رویکرد استنتاجی نامیده شود و دیگری پیرو رویکرد استقرایی. اما مفاهیم در هر رویکرد چه نقشی دارند؟

در رویکرد استنتاجی مفاهیم در ابتدای تحقیق حضور دارند و اساساً جمع‌آوری داده در زیر سایه آن‌ها انجام می‌شود. در رویکرد استقرایی ممکن است تصور شود شروع کار در آن با جمع‌آوری داده‌هاست اما نکته قابل توجه این است که حتی در این رویکرد نیز به ثمر رساندن پژوهش، منوط به استفاده و درک مفاهیم است به این صورت که در ابتدای تحقیق، یک یا چند مفهوم کلی که برگرفته از مفاهیم و نظریات علوم اجتماعی است بکار گرفته می شوند و در طی تحقیق بر اساس داده‌های جمع‌آوری و تحلیل‌شده تدقیق یا بازتعریف می شوند.

طرح پرسش‌(های) تحقیقاتی

پرسش تحقیقاتی، پرسشی است که کل تحقیق حول آن پیش می‌رود. به بیان دیگر دقیقاً مشخص می‌کند که به دنبال چه هستیم و می‌خواهیم چه بدانیم. اگر خواسته ما صورت‌بندی مشخص و واضحی نداشته باشد معلوم نیست داده‌ها برای چه منظوری باید جمع‌آوری شوند. بنابراین طبق تعریف ما سؤالاتی که در یک پرسشنامه مطرح می‌شوند پرسش تحقیقاتی نیستند. پرسش تحقیقاتی پرسشی است که کل تحقیق مورد نظر در راستای پاسخ دادن به آن است و تمام مراحل تحقیق در راستای آن شکل می‌گیرد.

اما این را نیز باید در نظر داشت که پرسش تحقیقاتی ممکن است در طول فرایند تحقیق تغییر هم بکند. برای مثال ممکن است پس از مرور ادبیات، محقق پرسش خود را بازبینی کند و متوجه شود که تغییر آن کمک بیشتری در حل مسائل موجود خواهد کرد. در این صورت پرسش جدیدی مطرح می‌شود و فرایند تحقیق ادامه می‌یابد. دقیق‌تر کردن مفاهیم نیز به نوبه خود می‌تواند تغییراتی در پرسش تحقیقاتی به وجود آورد چرا که با استفاده از نظریه موجود می‌توانیم پرسش تحقیقاتی عام خود را به پرسش‌های ریزتر و دقیق‌تری بشکنیم و به جای کاوش‌های گسترده و نابهینه به دنبال پاسخ دادن به پرسش‌های مشخص‌تر و پیراسته‌تر باشیم.

انتخاب نمونه(‌های) تحقیقاتی

در بسیاری از تحقیقات نمونه‌گیری از میان مجموعه‌ای از افراد، محتواها و … لازم می‌شود به گونه‌ای که نمونه مورد نظر نمایانگر کل آن مجموعه باشد. برای مثال فرض کنید مجموعه مورد مطالعه ما کل محتواهای خبری راجع به یک موضوع خاص باشد؛ از آن جا که هزینه و زمانی که باید صرف مطالعه کل این محتوا بشود بسیار زیاد است تصمیم می‌گیریم مقداری از آن را به عنوان نمونه انتخاب و مطالعه کنیم. اما نمونه باید از جهت آماری بیان‌گر کل باشد. به همین دلیل مسائل آماری زیادی پیرامون نمونه‌گیری در تحقیقات کمّی وجود دارد.

نمونه‌گیری‌های آماری در تحقیقات علوم اجتماعی کاربرد فراوانی دارند اما نمونه‌ها به این موارد محدود نمی‌شوند. در برخی از اشکال تحقیق منظور از نمونه، تعدادی از اعضای یک مجموعه که بیانگر کل آن مجموعه باشند نیست. مثلاً در مطالعه موردی نمونه مطالعه‌شده اصلاً قرار نیست از جهت آماری نمایانگر کل باشد. به همین دلیل باید نمونه را در معنای عام آن در نظر گرفت. در چنین معنایی وجود نمونه‌ای برای مطالعه لازمه هر تحقیق است.

جمع‌آوری داده

یکی از مهمترین مراحل تحقیق علوم اجتماعی جمع‌آوری داده‌های کمّی یا کیفی است. ساختار این مرحله با توجه به رویکردی که محقق به پژوهش دارد مشخص می‌شود: در رویکرد استنتاجی محقق چارچوب مشخصی در ذهن خود دارد و در پی جواب‌دادن به سؤالات مشخصی است که به دقت صورتبندی شده‌اند؛ بنابراین طبیعی است که جمع‌آوری داده به صورت ساختاریافته و جهت‌مند انجام شود. در رویکرد استقرایی نمونه خود ما را باید به سمت مفاهیم و چارچوب‌های مشخص سوق دهد؛ بنابراین محقق سعی می‌کند بدون تحمیل ساختارهای ذهنی خود به آن (مانند مصاحبه‌های بدون ساختار) این مرحله را انجام دهد. + بعضی گونه های تحقیق کمی مبتنی بر مدلسازی هستند.

تحلیل داده

اولین کاری که باید در این مرحله انجام شود رفع خطاهای موجود در داده‌های جمع‌آوری شده است تا جایی که چنین چیزی ممکن باشد. برای مثال صداهای ضبط‌شده ممکن است درست پیاده‌سازی نشده باشند و یا … . پس از رفع این خطاها باید به مدیریت داده‌ها پرداخت و آن‌ها را در ارتباط با هم معنا کرد. معنادهی داده‌ها با پرسش‌های تحقیقاتی و در چارچوب مفاهیم و نظریات استفاده شده صورت می‌گیرد. محقق با تفسیر داده‌ها در حقیقت آن‌ها را خلاصه و فشرده می‌کند به طوری که نتایج تحقیق چکیده‌ای معنادار از کل داده‌های به‌دست‌آمده باشد.

اما تحلیل همیشه بر روی داده‌های دست اول (یعنی داده هایی که خود محقق جمع‌آوری کرده باشد) انجام نمی‌شود. در برخی از موارد پژوهشگر دست به تحلیل داده‌هایی می‌زند که دیگران جمع‌آوری کرده‌اند که اصطلاحاً به آنها داده های دست دوم گفته می شود؛ این تحلیل‌ها به تحلیل ثانویه معروفند و نمونه‌ای از کاربرد آن‌ها در فراتحلیل است.

گزارش نتایج

این مرحله بیشتر شامل مهارت‌های عملی است. محقق باید نتایجی که از تحلیل‌های نظری‌اش به دست آورده در یک قالب مناسب منتشر کند. این قالب لزوماً مقاله نیست و متناسب با نوع تحقیقی که انجام شده است تعیین می‌شود. مثلاً بسیاری از گزارش‌های قوم‌نگارانه به خاطر انعطاف ساختاری و حجم مطالبشان در قالب کتاب منتشر شده‌اند. اما در عین حال باید توجه داشت که گزارش مورد نظر در هر قالبی باشد باید قواعد آن را رعایت کند. به علاوه فارغ از این که نوشته در چه قالبی است، نتایج تحقیق باید به گونه‌ای بیان شود که مخاطبان آن را از لحاظ علمی اقناع کند و این موضوع را نمی‌توان بر عهده خود نتایج تحقیق گذاشت. به عبارت دیگر محقق باید از تأثیر خطابی نوشته‌اش آگاه باشد تا بتواند به تحقیق خود ارزشی را که شایسته آن است اعطا کند.

معمولاً این مرحله از تحقیق در پایان کار انجام می‌شود؛ موقعی که داده‌ها جمع‌آوری و تحلیل شده‌اند و کل تحقیق سامان یافته است. اما از آن جا که گزارش نتایج به شیوه‌ای قانع‌کننده ممکن است بسیار زمان‌بر شود، قرار دادن آن در انتهای فرایند تحقیق معقول نیست چرا که عجله در به انجام رساندن آن کل زحمات محقق را بر باد می‌دهد. بنابراین راهکاری قابل توصیه آن است که محقق هر چه زودتر و در حین انجام تحقیق خود دست به قلم شود و سعی کند همگام با دیگر مراحل، این مرحله را نیز پیش برد. طبیعی است که در ابتدای کار و زمانی که تحقیق به سرانجام خود نرسیده ارائه نهایی آن ممکن نباشد، اما شروع هر چه زودتر این مرحله تنها راهی است که اهمیت آن را به محقق نشان می‌دهد و در صرف زمان به او کمک می‌کند.

فهرست مطالب

به اشتراک بگذارید