سرچشمه تاریخی
تا مدتها تفکر غالب جامعهشناسی دانشگاهی این بود که نظمهای اجتماعی بدون دخالت تکتک افراد بهطور مستقیم و از طریق سیاستگذاریها و تصمیمات کلان ایجاد میشوند و خود را بر زندگی افراد یک جامعه تحمیل میکنند. با پیدایش رویکردی به نام روششناسی مردمی در آمریکا، توجه جامعهشناسان به این سمت معطوف شد که چگونه نظمهای اجتماعی از خلال زندگی روزمره مردم به وجود میآیند. بهاینترتیب روشها و رویکردهای جدیدی از دل روششناسی مردمی بیرون آمد که نشان میداد مردم چگونه با روشهایی که در تعاملات روزمره خود به کار میگیرند این نظمها را محقق میکنند. یکی از این رویکردها تحلیل گفتوگو بود.
در تحلیل گفتوگو مانند تحلیل گفتمان محقق بر روی مسأله زبان متمرکز میشود. آنچه میگوییم صرفاً یک بازنمایی از احوال و افکار درونی ما نیست بلکه با توجه به اینکه بیان ما در چه بافتی صورت میگیرد، ساختار مشخصی به خود میگیرد؛ بنابراین آنچه در این رویکرد مورد علاقه محققان است، گفتوگو به مثابه گفتوگو آنگونه که فیلسوفان در مورد این مسائل فکر میکنند نیست. باید دید این گفتوگو کجا و چگونه صورت میگیرد تا ساختار اجتماعی موجود در بطن آن را دریافت و درنتیجه چنین کاری محصول تفکر انتزاعی صرف نیست. محقق گفتوگوها را ضبط میکند تا بتواند با دقت کافی روی اجزاء آن تأمل کند. جای مکثها، طول مکثها، ارتفاع صوتی، حالات چهره و … همگی حامل معنا هستند؛ معنایی که معمولاً ما از آن آگاه نیستم و بهطور ضمنی آن را انتقال میدهیم.
تعریف با یک مثال
پس در تحلیل گفتوگو محقق در پی یافتن اغراض و انگیزههای ذهنی مکالمه کنندگان نیست. محقق در اینجا قرار نیست روانکاوی کند، هدف او پیدا کردن ساختارهای بنیادی است که در شیوه مکالمه عده زیادی از مردم میتواند دیده شود. مثلاً وقتی کسی از ما دعوت میکند به مهمانیاش برویم و ما میلی به رفتن به مهمانی نداشته باشیم، طبق قاعده پذیرفتهشدهای جواب خود را صراحتاً اعلام نمیکنیم. معمولاً از طرف مقابل تشکر میکنیم و بعد از آوردن چند دلیل برای او موقعیت خودمان را بهگونهای توجیه میکنیم که گویی شرایط به ما اجازه نمیدهد که دعوت او را اجابت کنیم. در شروع بحث خود نیز احتمالاً کمی مکث میکنیم.
چنان چه از مثال بالا مشخص است بافت مکالمه باید در نظر گرفته شود: در جواب هر پیشنهادی ما اینگونه پاسخ نمیدهیم. شیوه بالا در پاسخ به یک دعوت دوستانه کاربرد دارد؛ اما دو نکته راجع به این بافت باید اضافه کرد:
اولاً بافت در اینجا به بافت زبانی محدود میشود. غرض این است که بفهمیم مکالمه موردنظر چگونه انجام میشود، پس دیگر به این پرداخته نمیشود که مکالمه کنندگان در چه مکانی صحبت میکنند، چه اعمالی در کنار آن انجام میدهند و … . ثانیاً منظور از بافت در اینجا تمام سخنانی نیست که مکالمه کنندگان قبل و بعد از مکالمه موردنظر ما باهم داشتهاند. چنین سخنانی ممکن است بر آن مکالمه تأثیرگذار باشند اما در یک گستره زمانی وسیع ردوبدل شدهاند. در تحلیل گفتوگو بهجای آنکه محقق روزها و ساعتها تعامل افراد را زیر نظر بگیرد به مکالمههای محدود اکتفا میکند.
بنابراین بهاختصار میتوان گفت تحلیل گفتوگو رویکردی شامل چندین روش داده گیری و تحلیل داده است که در آن محقق با ضبط کردن صوتی یا تصویری یک مکالمه و پیاده کردن آن روی کاغذ، بهدقت اجزاء آن را در بافت موجود بررسی میکند تا نشان دهد مکالمه انجامشده بانظمهای اجتماعی موجود چه ارتباطی دارد.
در ادامه دو تا از مزایا و معایب این رویکرد میآید:
مزایا
- در مقایسه با دیگر روشهای کیفی، تحلیل گفتوگو خود را به دادههای عینی ضبطشده مقید میکند و درنتیجه دقیقتر و مستندتر است. روشهای آن باوجود کیفی بودن چنان سیستماتیکاند که برخی مدعیاند محوریت پوزیتویستی دارد. این ویژگی اجازه استفاده از نتایج تحلیل گفتوگو در تحقیقات دیگر را موجهتر میکند.
- این رویکرد در فهم جامعهشناسان از موقعیتهایی که در آنها مردم عادی نظمهای اجتماعی را محقق میکنند تأثیر بسزایی داشته است. معمولاً این مطلب که تا چه حد در زندگی روزمره خود از این نظمها پیروی و یا تخطی میکنیم بر ما پوشیده است.
معایب
- همه معنا در صحبتهای ما نیست. مقداری از آن در کنشهایی نهفته است که به زبان درنمیآیند. برای درک کاملتر یک موقعیت شاید لازم باشد مفهوم وسیعتری از بافت را بهکارگیریم و به گفتوگوها بسنده نکنیم.
- تمرکز بر روی شیوههای گفتوگو شاید ما را به درک وسیعی از ساختارهای صوری موجود در آن برساند اما فهمی از معنایی که خود گفتوگو کنندگان برای سخنانشان قائلاند به ما نمیدهد. برای فهم فردیت اشخاص، انگیزههایشان و معنایی که از تعاملات و کنشهایشان در ذهن خود میپرورند رویکردهای کیفی دیگری مانند قومنگاری مناسبتر است.