آزمایش و شبهآزمایش
آزمایش شیوهای از گردآوری داده است که به صورت کنترلشده تصادفی اجرا میشود. در یک آزمایش کنترلشده تصادفی به دنبال تأثیرات یک متغیر مستقل بر روی افراد هستیم. برای این کار دو گروه تشکیل میدهیم و متغیر مورد نظر را فقط و فقط در یک گروه اعمال میکنیم. برای آن که دقیقاً مشخص شود که تأثیرات پدیدآمده حاصل وجود آن متغیر خاص هستند سعی میکنیم همه متغیرهای تأثیرگذار دیگر را در این دو گروه با یکدیگر معادل کنیم. در نتیجه اگر تأثیری که انتظارش را داشتیم فقط در گروهی مشاهده شد که آن متغیر را در خود داشت میتوانیم طی یک استنباط علّی نتیجه بگیریم که متغیر یادشده علت این تأثیر است.
برای آن که تأثیر متغیرهای دیگر در هر دو گروه یکسان باشد و عامل تفاوت در نتیجه تلقی نشود انتساب افراد به این دو گروه به طور تصادفی است. برای مثال فرض کنید مسأله ما تأثیر بورسیه بر روی میزان موفقیت تحصیلی باشد. برای اجرای یک آزمایش باید تعدادی از افراد انتخاب شوند و بعد از آن که به طور تصادفی به نیمی از آنها بورسیه تعلق گرفت نتیجه تحصیلاتشان را در نظر گرفت. اگر بورسشدهها موفقتر بودند موجه است که نتیجه بگیریم بورسیه در تحصیلات تأثیر مثبت میگذارد چون که بقیه عوامل در انتساب ما بیتأثیر و در نتیجه در هر دو گروه معادل بودهاند.
اما از همین جا مشخص میشود که کاربرد آزمایش نمیتواند در علوم اجتماعی بالا باشد چرا که متغیرهایی که میخواهیم تأثیراتشان را بررسی کنیم غالباً امکان انتساب تصادفی ندارند. در مثال قبل فرض کنید تأثیر مرد بودن را بخواهیم بر روی تحصیلات مشخص کنیم. در این جا آزمایش ممکن نیست چون که انسانها با انتخاب تصادفی ما مرد یا زن نمیشوند. تا جایی که شرایط را بتوان به صورت تصادفی و کنترلشده مهیا کرد انجام آزمایش هم ممکن است. به همین خاطر آزمایشها در علوم اجتماعی بیش از همه در روانشناسی اجتماعی و مطالعات سازمانی به کار میروند چرا که انجام آزمایش با دقت بالا و حتی در محیطهای آزمایشگاهی را میسر میکنند. در جایی که متغیرها نتوانند به صورت تصادفی به افراد منتسب شوند و یا گروهها نتوانند در تمام طول آزمایش کنترل شوند شبهآزمایش جای آزمایش را میگیرد.
در شبهآزمایش دو گروه از قبل و بدون مداخله ما موجودند. در یک گروه متغیر مورد نظر هست و در دیگری نه. در مثال قبل گروهی از مردان و زنان محصل وجود دارند. در این حالت ما نیستیم که گروهبندی میکنیم و در نتیجه ممکن است این دو گروه به صورت یکسان تحت عوامل تأثیرگذار دیگر قرار نداشته باشند. اما سعی میکنیم که تا حد ممکن این عوامل را بشناسیم و یکسان کنیم تا ارجاع یک تغییر به عامل مورد نظر صحیح باشد. اما از آن جا که معادلسازی همه متغیرهایی که تأثیرگذارند ممکن نیست شبهآزمایش از اعتبار بالای آزمایش برخوردار نیست.
مزایا و معایب
آزمایش در حالت ایدهآل خود چنان ساختار محکمی از جهت درونی دارد که ما را قادر میسازد استنباط علّی خود را به شدت تقویت کنیم. با این که این گونه آزمایش با ماهیت علوم اجتماعی چندان سازگار نیست میتواند محکی برای ارزیابی استنباطهای ما باشد. ایده اصلی آن عبارت است از مقایسه بین دو موقعیت متفاوت. البته این مقایسه همیشه نمیتواند به صورت استاندارد صورت بگیرد اما فهم یک پدیده به هر صورت منوط به تفاوتها و تأثیراتی است که ایجاد میکند.
دو عدد از معایبی که برای آزمایش برشمردهاند در ادامه میآید:
1- انسانها صرفاً به محرکهای بیرونی واکنش نشان نمیدهند. برخی از کنشهای آنها خودانگیخته است. به علاوه تمام عوامل ذهنی تأثیرگذار در انجام یک کنش شناختهشده نیستند. به این ترتیب توجیهی ندارد که تفاوت حاصل از آزمایش بین دو گروه را به متغیر مستقل مورد نظر نسبت دهیم. این تفاوت ممکن است ناشی از عاملی باشد که پنهان و درونی است.
2- در بین عواملی که سعی شده است در هر دو گروه به طور یکسان وجود داشته باشد مطمئناً دستهای از آنها در خارج از آزمایش برقرار نیست. به عبارت دیگر برخی از متغیرهای مستقل که در هر دو گروه حضور دارند در خارج از بافت آزمایش و در موارد مشابهی که آزمایش نشدهاند وجود ندارد. در نتیجه تعمیم نتیجه آزمایش به تمام موارد مشابه ناموجه است.