نویسنده: علی رجب زاده
مقدمه
این روزها انتخابات ایران و ایالات متحده آمریکا توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرده است و برای همه، اینکه قبل از انتخابات بدانند کدام کاندیدا شانس بیشتری برای پیروزی دارد، مسئلهای جالب است. به همین واسطه، موسسات بسیاری در داخل ایران و البته به شکل گستردهتری در ایالات متحد، مشغول پیشبینی نتایج انتخابات در دهههای گذشته بودهاند. در انتخابات سال ۱۹۳۶ ایالات متحده آمریکا آلفرد لندون و فرانکلین روزولت با یکدیگر به رقابت پرداختند. مجله لیتراری دایجست1 كه در آن زمان یکی از معتبرترین و پر مخاطبترین مجله های کشور بود و قبلا با دقت بالایی پیروز انتخابات را درست حدس زده بود، پیش بینی کرد در آن انتخابات لندون ۵۷ درصد و روزولت ۴۳ درصد آرا را بدست آورند اما اتفاق دیگری رخ داد؛ روزولت با كسب۶۲ درصد آرا پیروز شد.
چند نفر برای پیشبینی برنده انتخابات کافی است؟
نظرسنجی لیتراری دایجست یكی از بزرگترین و پر هزینهترین نظرسنجیهایی بود كه تا آن زمان انجام شده بود؛ با حجم نمونهای نزدیک به ۲/۴ میلیون نفر. جالب این كه در همان زمان، جورج گالوپ توانست با حجم نمونهی خیلی كمتر یعنی ۵۰ هزار نفر به خوبی و با خطایی اندک پیروزی روزولت را پیش بینی كند. پیشبینی غلط لیتراری دایجست نشان داد اگر روش نمونهگیری اشتباه باشد، افزایش حجم نمونه مشكلگشا نیست. در حقیقت مسئله اساسی در نمونه گیری، حجم نمونه نیست، این است که نمونه واقعا نماینده جامعه هدف باشد.
انتخاب نمونه در لیتراری دایجست
روش انتخاب نمونه در مجلهی لیتراری دایجست اینگونه بود كه نمونه را بر اساس فهرست راهنمای تلفن در آمریکا، مشتركان مجله، فهرست باشگاه ها، مجله ها و انجمن ها برگزیدند. به هر نفر یک تعرفه رای با پست ارسال شد و از آنها خواستند تعرفه را به مجله بازگردانند. در 22 آگوست، مجله لیتراری دایجست گفت:
«یک بار دیگر، ما از بیش از 10 میلیون نفر رای دهنده (از هر چهار نفر یک نفر به نمایندگی تمام شهرستان های ایالات متحده آمریکا) خواستیم كه پیروز انتخابات اكتبر را اعلام كنند».
کالبدشکافی یک اشتباه بزرگ
دو علت اصلی برای اشتباه لیتراری دایجست وجود دارد: سوگیری انتخاب2 و سوگیری عدم پاسخ3.
اولین مشکل اساسی نظرسنجی مجله این بود كه افراد را طبق لیست تلفن، لیست اعضای باشگاه و لیست مشترکین مجله انتخاب كرد. چنین لیستی مشخصا محدود به رای دهندگان طبقه متوسط و بالاتر از آن است و دیگر طبقات جامعه آمریکا در آن زمان را نمایندگی نمیکرد. توجه کنید كه در سال ۱۹۳۶ و در بحبوحهی رکود بزرگ، تلفن و اتومبیل یك كالای لوكس بود و بسیاری از افراد جامعه در لیست باشگاه ها و مشترکین مجله قرار نداشتند. بنابراین، نمونه لیتراری دایجست با افراد متمول انتخاب شد و بخشهای مهمی از جامعه را در خود نداشت.
مشكل دوم نظرسنجی مجله در سال ۱۹۳۶ این بود كه از ۱۰ میلیون نفری که در لیست ارسال پست قرار داشتند، فقط حدود ۲/۴ میلیون نفر پاسخ دادند. در نتیجه حجم نمونه فقط یك چهارم آن چه بود كه انتظار داشتند. در حقیقت كسانی كه به نظرسنجی پاسخ دادند نظر متفاوتی از كسانی كه پاسخ ندادند داشتند. هر زمان كه نرخ پاسخ به نظرسنجی كم باشد، با سوگیری عدم پاسخ مواجه هستیم كه در آن افرادی که تمایل به پاسخ دادن ندارند، از نمونه حذف می شوند. این همان سوگیری عدم پاسخ است.
یک نظرسنجی در سال 1937 نشان می دهد حمایت از روزولت در میان افرادی که صاحب تلفن یا خودرو بودهاند، کمتر بوده است با این حال رای او در میان این گروه کم نیست.
جالب آن که 55 درصد از افرادی که ادعا کردند تعرفه های لیتراری دایجست را دریافت کرده بودند، به روزولت رای دادند. رای روزولت در میان افرادی که تعرفه را دریافت نکردند (در نمونه انتخابی لیتراری دایجست نبودند) 71 درصد بوده است. این دو جدول، نشان می دهند اگر نظرسنجی با روش صحیح انجام نشود، هرگز قابل اتکا نیست؛ حتی اگر میلیونها نفر در آن شرکت کنند.
جمعبندی
شکست لیتراری دایجست و از بین رفتن شهرت او، درسهای بزرگی برای سنجش افکار عمومی داشت. با خطای این مجله بود که اهمیت نمونهگیری تصادفی برای همه متخصصان هویدا شد. مشخص شد اندازه نمونه نسبت به نماینده بودن آن اهمیت کمتری دارد و در حقیقت یک نمونه اگر به خودی جامعه را نمایندگی نکند، هر اندازه که باشد بیفایده است. همچنین با توجه به اینکه گالوپ به کمک نمونهگیری احتمالی4 با حجم نمونه بسیار کمتر موفق به پیشبینی پیروز انتخابات شد، روش او در میان دیگران مقبولیت یافت. علاوه بر این، اهمیت شفافیت نظرسنجی و اشاره به روش مورد استفاده در هنگام ارائه گزارش نیز در میان پژوهشگران افکار عمومی عیان شد. در مجموع، داستان ناکامی دایجست و موفقیت گالوپ، یک نمونه عالی از اهمیت توجه به روش در سنجش را نشان میدهد. در این روزها که بازار پیشبینی انتخابات داغ است، توجه به روش انجام نظرسنجی ضروری است تا از تخمینهای نادرست پرهیز شود.
منابع برای مطالعه بیشتر
Squire, P. (1988). Why the 1936 Literary Digest Poll Failed. The Public Opinion Quarterly, 52(1), 125-133.