تعریف
تحلیل محتوا روشی برای بررسی متون است که اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم دانشمندان علوم اجتماعی در آمریکا از آن استفاده کردند تا میزان پروپاگاندا در رسانههای عمومی را نشان دهند. از لحاظ روششناسی، تمرکز اصلی آنها بر روی مسائل کمّی بود مانند این که میزان بسامد برخی کلمات در این رسانهها چه اندازه است، کدام منابع خبری چه موضوعاتی را پوشش دادهاند، طول ستون مطالبی که به هر خبر تخصیص داده شده چقدر است و نظایر آن. بعدها از روشهای کیفی نیز در تحلیل محتوا استفاده شد؛ روشهایی که به سمت تحلیل مضمون، نشانهشناسی و هرمنوتیک میل میکردند و بیشتر در رویکرد قومنگاری مورد استفاده بودند. اما این تلقی از تحلیل محتوا که سعی در کشف لایههای زیرین متن، فهم حقیقی و درک مضامین اساسی دارد نگاه غالبی در تحلیل محتوا نیست و معمولاً با عنوان تحلیل کیفی محتوا شناخته میشود.
بنابراین در رویکرد غالب تحلیل محتوا –که گاه با عنوان تحلیل محتوای کمّی متمایز می شود- محقق با آن چه که صراحتاً بیان شده سروکار دارد نه با مقاصد پنهان متن. درنتیجه معمولاً صفت سیستماتیک و عینی (objective) را برای آن به کار میبرند، به این معنا که در این روش قواعد بسیار مشخصی برای سنجش و تطبیق مفاهیم و مقوله ها وجود دارد و برداشتهای شخصی افراد حداقل تاثیر را در نتایج دارند. برای این منظور، اولا طبقهبندیها و مفاهیم مورد سنجش بعد از جمعآوری دادهها شکل نمیگیرند، بلکه آنها از قبل با معیارهای مشخصی تعریف شدهاند. محقق فقط باید طبق معیارها و قواعد مشخص شده دادههای خام را بررسی کند و بسنجد. ثانیا، معمولا از چند (حداقل دو) محقق (یا دستیار تحقیق) استفاده می شود و قواعد و معیارها توسط طراحان تحقیق به آنها آموزش داده می شود. چون دادهها، قواعد و مقولات هر سه از تأثیرات ذهنی محقق در امان هستند این کار با نهایت شفافیت انجام میشود و هر فرد دیگری هم با آن دادهها و آن قواعد و مقولات دست به کار شود قاعدتاً به همان نتایج میرسد. یکی از معیارهای مهم پایایی یا قابلیت اطمینان نتایج این تحقیق، درصد توافق کدگذاران مختلف است. بنابراین، روش تحلیل محتوا را به این صورت تعریف کرد: تکنیکی کمّی، عینی و سیستماتیک که برای نشان دادن مشخصات و معانی آشکار در محتوای یک پیام به کار میرود.
کاربرد
معمولترین کاربرد تحلیل محتوا در حوزه متنهایی است که در وسائل ارتباط جمعی منتشر میشود. اما طبق تعریف بالا هیچ لزومی ندارد که این نوع تحلیل به این حوزه محدود شود؛ تحلیل محتوا میتواند در ارتباط با کتابها، رسالهها و … انجام شود. به علاوه پیامهایی که در این روش تحلیل میشوند معمولاً به صورت متن چاپی منتشرشده هستند. اما نمونههایی از تحقیقات وجود دارد که بر روی برنامههای خبری رادیو و تلویزیون، آگهیهای وفات، انیمیشنها و … انجام شده است. در نتیجه پیامها اعم از متنها هستند و تحلیل محتوا در هر جایی که بتواند با روشهای پذیرفته شدهاش آنها را تحلیل کند کاربرد دارد.
مزایا
- تحلیل محتوا روشی بسیار شفاف است از این جهت که مراحل مختلف آن کاملاً قابل توضیح است. در نتیجه یک محقق دیگر میتواند از نتایج تحقیق استفاده کند و یا ادامه آن را پیگیری کند.
- متونی که محتوایشان تحلیل میشود تحت تأثیر رفتار محقق نبودهاند. برنامههای تلویزیونی، سخنرانیها و … فارغ از این که محقق ممکن است محتوای آنها را تحلیل کند در جریانند. بنابراین محقق در تولید این دادهها مداخلهای نداشته است. روشهایی مانند مصاحبه که در آنها پژوهشگر بر روی تولید داده تأثیرگذار است، متون جمعآوری شده حاصل واکنش مشارکتکنندگان به کنش محقق است، اما در تحلیل محتوا این کنش حذف شده است و محقق نقش خاصی در پیدایش متون ندارد. البته باید توجه داشت که متن مصاحبهها خود میتواند یکی از منابع تحلیل محتوا باشد. در این صورت مصاحبهگر در این که مصاحبهشونده چه دادهای در اختیار او قرار دهد نقش داشته است اما دست کم تحلیلگر محتوا به این متون جهت خاصی نمیتواند بدهد.
معایب
- عینیتی که در بالا توضیح داده شد هیچگاه نمیتواند به طور کامل به دست بیاید. با وجود این که هر کدام از قواعد به طور شفاف و سیستماتیک مورد استفاده قرار میگیرد همواره مقداری آزادی عمل در شیوه استفاده از این قواعد وجود دارد که به انتخاب محقق ختم میشود. بنابراین نتیجه دو تحلیل محتوا از یک متن شاید چندان که انتظار میرود شبیه به هم نباشند.
- تحلیل محتوا به ما توضیحی در مورد چرایی نتایج به دست آمده نمیدهد. محققان البته سعی میکنند حدسهایی در مورد علتها بزنند اما این حدسها معمولاً مبتنی بر دادههای جدیدترند نه خود تحلیل محتوا.