نویسنده: مهرناز رزاقی
مارگارت مید، مردمشناس برجسته قرن بیستم، به خاطر نظریات پیشرو در خصوص پیچیدگیهای جوامع انسانی مشهور است. او که در سال ۱۹۰۱ متولد شد، از ۲۳ سالگی سفرهای پژوهشی خود به ساموآ و گینهنو را آغاز کرد و از این طریق، بسیاری از باورهای غالب درباره برتری فرهنگ اروپامحور را به چالش کشید. مید با تأکید بر تنوع فرهنگی و آداب و رسوم جوامع مختلف، دیدگاههای جبرگرایانه درباره طبیعت انسانی را مورد نقد قرار داد. نظریه او درباره نسبیتگرایی فرهنگی تأثیر شگرفی بر علوم انسانی گذاشت و محققان را به پذیرش تنوع فرهنگی و رهایی از تعصبات سوق داد.
آثار مید، از جمله «بلوغ در ساموآ»، تأثیر زیادی بر درک عمومی از انسانشناسی داشته و همچنان مرجع پژوهشگران و علاقهمندان است. او با دیدگاههایش علیه جبرگرایی زیستی آن زمان ایستاد، هرچند بعدها خود با انتقاداتی روبرو شد. دستاوردهای او به عنوان پلی میان دنیای آکادمیک و جامعه عمومی، به ترویج درک بینفرهنگی و شکستن قالبهای فکری محدود کمک شایانی کرد.
از دانشگاه تا میدان پژوهش
مارگارت مید، انسانشناس نامدار قرن بیستم، زندگی آکادمیک خود را در کالج بارنارد آغاز کرد و تحت هدایت انسانشناس برجسته فرانتس بوئاس، با اصول انسانشناسی فرهنگی و پژوهشهای تجربی آشنا شد. پژوهشهای او به مطالعه چگونگی تأثیر هنجارهای فرهنگی بر هویت و رفتار فردی اختصاص یافت. در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶، او در ساموآ تحقیقاتی پیشگامانه درباره بلوغ و نقشهای جنسیتی انجام داد و در کتاب «بلوغ در ساموآ»، به تصویر کشید که گذار نوجوانان ساموایی به بزرگسالی بهطور نسبی بدون بحران و آشفتگی رایج در جوامع غربی رخ میدهد. یافتههای مید نه تنها تصورات سنتی درباره نوجوانی را به چالش کشید بلکه اهمیت عوامل فرهنگی در شکلدهی رفتارهای فردی را برجسته کرد و بحثهای گستردهای را در حوزه توسعه انسانی و تنوع فرهنگی ایجاد نمود.
پژوهشهای مید به درک فرهنگ و رفتارهای اجتماعی جوامع بدوی کمک شایانی کرد و تفاوتهای فرهنگی را که با روایتهای جبرگرایانه و زیستشناختی غربی ناسازگار بودند، برجسته ساخت. او نشان داد که رفتارهایی نظیر نقشهای جنسی یا رفتارهای دوران بلوغ میتوانند تابعی از فرهنگ جامعه باشند، نه الزاماً ویژگیهای زیستی ثابت. همچنین، در ساموآ او به مطالعه روابط اجتماعی، از جمله ازدواج به عنوان یک مناسک اجتماعی و اقتصادی و روابط جنسی آزاد در بین جوانان، پرداخت و این رفتارها را با هنجارهای آمریکایی آن زمان مقایسه کرد.
پژوهشهای بعدی مید در گینهنو با همکاری همسرش، گریگوری بیتسون، به بررسی شیوههای تربیت فرزند و اجتماعیشدن در میان مردم مانوس پرداخت. او در آثاری همچون «بزرگ شدن در گینهنو» و «امور جنسی و خلق و خو در سه جامعه بدوی»، یافتههای خود را منتشر کرد و بر تأثیر عمیق فرهنگ در شکلدهی به شخصیت و روابط اجتماعی تأکید نمود. آثار او دیدگاههای جبرگرایانه زیستی درباره جنسیت و رفتار انسانی را به چالش کشید و موجب تحولی در اندیشههای انسانشناسی و علوم اجتماعی شد.
میراث و تأثیر مید بر حوزه انسانشناسی
مارگارت مید با پژوهشهای پیشگامانه خود در فرهنگ و رفتار انسانی و تأکید بر عدالت اجتماعی، تحولی عمیق در انسانشناسی ایجاد کرد. او با ترویج نسبیتگرایی فرهنگی—که بر درک ارزشها و هنجارهای هر فرهنگ در چارچوب خاص خود تأکید دارد—به تغییر نگرشها نسبت به جوامع مختلف و شکستن برتریجویی غربی کمک کرد. آثار مید الهامبخش نسلهای بعدی، از جمله انسانشناسان فمینیست، بود که به نقد نقشهای جنسیتی و مفروضات سنتی پرداختند. تأثیر او فراتر از آکادمی رفت و با برجستهسازی تنوع فرهنگی و مبارزه با تعصبات قومگرایانه، گفتمانهای جدیدی در ادراکات عمومی شکل داد. تأکید مید بر درک رفتار در بستر فرهنگی، همچنان اصل بنیادینی در انسانشناسی باقی مانده و راه تعامل میانرشتهای و بررسی پیچیدگیهای رفتار انسانی را گشوده است.
انتقادات درک فریمن
دِرِک فریمن، انسانشناس نیوزیلندی، با نقد جدی خود از اثر مارگارت مید، «بلوغ در ساموآ»، شهرت یافت. در این کتاب، مید جامعه ساموآ را بهعنوان جامعهای با آزادی جنسی بیشتر و دوره نوجوانی بهمراتب آرامتر از غرب توصیف کرده بود. فریمن در سال ۱۹۸۳ با انتشار کتاب «مارگارت مید و ساموآ: ساختن و فروریختن یک افسانه مردمشناسی»، این یافتهها را زیر سوال برد و اظهار داشت که فرهنگ ساموآ برخلاف گزارش مید، دارای محدودیتهای جنسی است و دادههای او بر پایه اطلاعات نادرست و داستانهای خیالی سامواییها شکل گرفته است. به اعتقاد فریمن، مید بهعنوان فردی جوان و کمتجربه، به سادگی فریب شوخیها و پاسخهای ناصادقانه محلیها را خورده و نتیجهگیریهایش دچار انحراف شده است.
فریمن همچنین با ارائه شواهدی از پژوهشهای میدانی خود در دهه ۱۹۶۰، بر این ادعا تأکید کرد که میزان جرایم، از جمله تجاوز جنسی، در ساموآ بسیار بالاتر از ادعای مید بوده است و الگوهای رفتاری مشابه جوامع دیگر را نشان میداد. او بر این باور بود که محدودیتهای فرهنگی و جنایت در این جامعه بیشتر از آن چیزی بود که مید گزارش داده بود. علاوه بر این، فریمن به محدود بودن تعداد مصاحبههای مید و شرایط غیرمناسب این مصاحبهها اشاره کرد و اعلام کرد که این دادهها نمیتوانند نمایانگر فرهنگ ساموآ بهطور کامل و معتبر باشند.
نقدهای فریمن به آثار مید، جنجالی گسترده در انسانشناسی بهراه انداخت و مباحثی درباره روششناسی، مسئولیت اخلاقی پژوهشگران، و بحث طبیعت در برابر تربیت را مطرح کرد. فریمن در کتابی دیگر در سال ۱۹۹۹، با استفاده از دستنوشتهها و آرشیوهای مید، بار دیگر به بررسی یافتههای او پرداخت و انتقادات خود را تعمیق بخشید. این مباحث، پرسشهای مهمی در مورد اعتبار پژوهشهای مید و تأثیر تعصبات فرهنگی در تفسیر دادهها مطرح کردند و بر اهمیت دقت در زمینه فرهنگی و روشهای دقیق پژوهشی تأکید کردند.
جمعبندی
مارگارت مید با پژوهشهای پیشگامانه خود در زمینه فرهنگ و جنسیت، انقلابی در علم انسانشناسی ایجاد کرد و با تأکید بر نسبیتگرایی فرهنگی و برساخت اجتماعی جنسیت، بسیاری از مفروضات رایج درباره هنجارهای اجتماعی و نقشهای جنسیتی را به چالش کشید. هرچند آثار او الهامبخش نسلهای بعدی پژوهشگران بوده و راه را برای درک عمیقتر تنوع فرهنگی و اجتماعی هموار کرد، انتقادات درک فریمن، بحثهای گستردهای را درباره روششناسی پژوهش او و تفسیرهای فرهنگی بهوجود آورد. این چالشها نشاندهنده اهمیت بررسی دقیق دادههای میدانی، شفافیت روششناختی و لزوم تعمق در پیچیدگیهای فرهنگهای مختلف است.
منابع
Mead, M. (1928). Coming of Age in Samoa: A Psychological Study of Primitive Youth for Western Civilization. William Morrow & Company
Mead, M. (1935). Sex and Temperament in Three Primitive Societies. William Morrow & Company.
Mead, M. (1930). Growing Up in New Guinea: A Comparative Study of Primitive Education. William Morrow & Company.
Mead, M. (1949). Male and Female: A Study of the Sexes in a Changing World. William Morrow & Company
Freeman, D. (1983). Margaret Mead and Samoa: The Making and Unmaking of an Anthropological Myth. Harvard University Press.
Gardner, P. M. (2002). Margaret Mead: The Making of an American Icon. Harper Perennial.
Langness, L. L. (1988). “Margaret Mead: A Life.” American Anthropologist, 90(1), 218-219