تعریف گروههای کانونی
ایده اصلی گروههای کانونی این است: افرادی که در زمینه خاصی تجربه دارند بتوانند درباره تجربه خود در کنار یکدیگر به بحث و اظهار نظر بپردازند. محقق نیز سعی میکند نقش ریاست جلسه و یا میانجی را در هدایت بحث داشته باشد و به عبارتی در تعاملات بین مشارکتکنندگان کاتالیزور باشد؛ اما دخالت مستقیمی در آن ندارد و مباحثه بدون ساختار معین پیش میرود. به این ترتیب روش گروههای کانونی شباهت بسیار زیادی به مصاحبههای گروهی پیدا میکند، اما به دو دلیل عمده با آن متفاوت است:
1- در گروههای کانونی یک موضوع مشخص مطرح میشود و تم جلسات آن مشترک است، در حالی که در مصاحبه گروهی سؤالات، گستره وسیعتری را پوشش میدهند. بنابراین مشارکتکنندگان در گروههای کانونی حول یک موضوع مشخص صحبت میکنند و کمتر از بحثی به بحث دیگر پرش میکنند.
2- هدف از مصاحبههای گروهی معمولاً صرفهجویی در هزینه و زمان است. در حقیقت مصاحبه گروهی چیزی نیست مگر چندین مصاحبه انفرادی به صورت همزمان. اما گروههای کانونی به چنین قصدی برگزار نمیشوند. هدف از آنها واداشتن مشارکتکنندگان به تبادل نظر با یکدیگر است. این گونه میتوان فهمید هر کدام از آنها چگونه به عنوان «یک عضو از گروه»، به دیگر اعضا پاسخ میدهد، تجربیاتش را با آنها به اشتراک میگذارد و اختلافاتش را با آنها حل میکند. بنابراین نظر یک مشارکتکننده در گروه کانونی حاصل تعاملات او با دیگر اعضا است.
بنابراین گروههای کانونی روشی کیفی است که در آن محقق گروهی از افراد (معمولاً حداقل چهار نفر) را به صورت حضوری یا آنلاین گرد هم میآورد تا در طی یک یا چند جلسه در مورد موضوعی خاص بحث آزادانهای صورت دهند و با حضور و واسطهگری محقق به تعامل نظری با یکدیگر بپردازند. از دل این بحث، محقق نگاه مشارکتکنندگان به موضوع مورد بحث را کشف میکند. این که محقق چند گروه کانونی برای تحقیق خود شکل دهد بستگی به زمانبندی و بودجه و نوع تحقیق دارد؛ به طور میانگین در هر تحقیق بین سه تا پنج گروه کانونی مختلف تشکیل میشود.
کاربرد
گروههای کانونی اولین بار در حدود نیمه قرن بیستم استفاده شد و روشی برای بازاریابی بود. اما بعداً در حوزههای دیگر مانند آموزش، جنسیت، مهندسی و … به کار برده شد. یکی از حوزههایی که به شدت از این روش استفاده کرده است حوزه مطالعات فرهنگی رسانه است: چگونه مخاطبان به تلویزیون، فیلمها و … واکنش نشان میدهند؟ یکی از نتایج جالب و بحثبرانگیز در این مطالعات، تعدد تفاسیر شرکتکنندگان از یک برنامه مشترک است. در نتیجه گروه کانونی محملی است برای درک این که واقعیت اجتماعی به طرق مختلف دریافت میشود و رویارویی این دریافتها بر خود آن واقعیتها نیز تأثیرگذار است.
در همین راستا گروههای کانونی کاربردهای نظری و عملی پیدا کرده است. مهمترین کاربرد نظری آن در بررسیهای فمنیستهاست که درباره روابط قدرت در روشهای علوم اجتماعی کندوکاو کردهاند. گروههای کانونی شکلی از تحقیق است که نابرابری قدرت بین محقق و مشارکتکنندگان را بسیار کم کرده است: مشارکتکنندگان آن قدر آزادی در جهت دادن موضوع بحث دارند که میانجی به سختی میتواند بحث را به سمت اهداف خود پیش ببرد.
تواناییهای مورد نیاز برای یک میانجی
اولین توانایی مهم محقق در این روش آن است که اهداف و طرح بحث را بتواند در ذهن خود مجسم و شفاف کند تا زمام بحث از کف او خارج نشود. باید توجه داشت که محقق نمیتواند در میان کلام پاسخگویان بیاید و آنها را وادار به جواب دادن به سؤلات خاص بکند.
دومین مهارت لازم برای محقق این است که بتواند فرصت برابر برای همه در بحث ایجاد کند. مشارکتکنندگان اگر فرصتی برای ابراز نظر خود نبینند و احساس راحتی نکنند نه تنها اخلاق علم زیر پا گذاشته شده است بلکه دادههای به دست آمده نیز بیاعتبارند.
سومین ویژگی تحلیلگر این است که بهترین گروه ممکن را تشکیل دهد و در انتخاب افراد گروه کانونی دقت کند؛ این افراد باید همگی در زمینه مورد بحث تجربه داشته باشند و بتوانند روی آن نظر بدهند. همچنین گروه باید از نظر ویژگیهای مؤثر در تحقیق (مثلاً سن، نژاد، … ) تنوع لازم را داشته باشد تا بتواند تا حدی نمایانگر جامعه باشد. علاوه بر اینها محقق باید بتواند پیگیریهای لازم را انجام دهد تا همه افراد انتخاب شده، در موعد مقرر حضور داشته باشند؛ یکی از مشکلات معمول در روش گروههای کانونی عدم حضور این افراد است.
مزایا
- گروههای کانونی این فرصت را در اختیار محقق قرار میدهد که دریابد یک پدیده خاص چگونه توسط افراد اما به صورت جمعی فهمیده میشود و این که چگونه معنای آن پدیده در یک فرایند تعاملی برساخته میشود، همان طور که در زندگی طبیعی روزانه هم چنین بافت اجتماعی شکل میگیرد و در چنین بافتی پدیدهها درک میشوند.
- در مصاحبهها ممکن است پاسخگو با جدیت کمتر پاسخ دهد و حتی جوابهایش با هم در تناقض باشند. اما در گروههای کانونی شرکتکننده به چالش کشیده میشود چرا که باید در مقابل دیگران از رأی خود دفاع کند. به همین دلیل شاید این روش برای فهم این که افراد واقعاً چگونه فکر میکنند مناسبتر باشد.
معایب
- در گروههای کانونی بحث به صورت گروهی پیش میرود و در نتیجه محقق نمیتواند بر روی پاسخهای یک نفر تمرکز کند. در مصاحبه با یک نفر، اگر پاسخ فرد مبهم بود میتوان منظور او را جویا شد و حتی دقیقتر پرسید که چرا اینگونه فکر میکند. اما در گروه کانونی نقش محقق در حد یک میانجی و هدایتگر تقلیل مییابد.
- گروههای کانونی برای موضوعات اجتماعی حساس روش مناسبی نیست. حساسیت برخی از موضوعات برای مثال گرایش جنسی و یا دین اقتضا میکند که روشهای تحقیقی بر پایه مصاحبه فردی صورت گیرد زیرا بحث آزادانه در این موارد بسیار چالشبرانگیز است و چه بسا افراد نظرات واقعی خود را ابراز نکنند.