مقدمه
سیاست و رویدادهای سیاسیْ بخش جداییناپذیر هر جامعهای را تشکیل میدهند. به بیانی دیگر، گریز از سیاست در زندگی روزمره انسان ممکن نیست، اما سؤالی که ایجاد میشود، آن است که مردم یک جامعه، چه تصوری از باورهای سیاسی خود دارند؟ آیا افراد در انتخابهای سیاسی خود، آگاهانه تصمیم میگیرند و عمل میکنند یا اینکه اسیر حصارهای برساختۀ ذهنی خود یا قدرت مسلط هستند؟ نکتۀ قابلتأمل این است که ما همیشه اصطلاحاتی چون لیبرال، محافظهکار، و جناح چپ و راست را در بحثهای سیاسی میشنویم و به فراخور وضعیت و بحث استفاده میکنیم، اما هیچوقت به این موضوع فکر کردهاید که مردم چگونه معنای این اصطلاحات را درک میکنند و چطور منظومهای از عقاید سیاسیای دارند که با این عبارتها همسوست؟
فیلیپ کانورس، دانشمند علم سیاست، در پژوهش اثرگذار خود با عنوان «ماهیت نظامهای باور در توده مردم» در سال ۱۹۶۴ میلادی، این سؤال را بررسی کرد و درصدد تحلیل و پاسخدادن به آن برآمد. این یکی از اولین و مهمترین تلاشها در راستای فهم نگرش مردم آمریکا بود.
یک فرض اشتباه
نکتۀ قابلتوجه این است که نظریۀ دموکراتیک بر این فرض استوار است که رأیدهندگان ارزشهای ایدئولوژیک روشنی دارند که آنها را در تصمیمگیریهای سیاسی هدایت و راهبری میکند. برای نمونه، اگر فردی محافظهکار است، از او انتظار میرود تا به کاندیدایی رأی دهد که ارزشهای مرتبط با محافظهکاری داشته باشد. اما پژوهش کانورس، این فرض معروف را به چالش کشید. او استدلال کرد که اغلب مردم، مجموعۀ روشنی از عقایدی که با ایدئولوژی آنها متناسب باشد، ندارند.
واقعیت تکاندهنده
کانورس از مصاحبههای «پایان باز1»استفاده کرد تا درک مردم از ایدئولوژی سیاسی را ارزیابی کند. یافتههای پژوهش او نشان داد که بیشتر مردم، مجموعۀ منسجمی از عقاید را که بتوان بر آن برچسب لیبرال یا محافظهکار زد، ندارند. درواقع، آنچه به نظر میرسید، این بود که بیشتر مردم نظراتی تصادفی دارند که اتفاقاً اصلاً منطقی هم به نظر نمیرسد. حتی درمورد مسائلی که در رسانهها بهشدت داغ هستند، بخش عمدهای از رأیدهندگان بهواقع نظر روشنی ندارند.
دستهبندی رأیدهندگان
کانورس براساس این ادعا، رأیدهندگان را براساس درکشان از ایدئولوژی سیاسی، به پنج دسته تقسیم کرد:
ایدئولوگها
افرادی که درک صحیحی از اصطلاحاتی مانند لیبرال و محافظهکار دارند. آنها مجموعهای از باورهای منسجم دارند و میتوانند میان آنها پیوند برقرار کنند.
شبهایدئولوگها
افرادی که نهتنها بهخوبی اصطلاحاتی مثل لیبرال و محافظهکار را درک میکنند، بلکه از آنها نیز استفاده میکنند؛ اما داستان پشتِ آن را نمیدانند و و نسبت به آن درک عمیقی ندارند.
رأیدهندگان گروه نفوذ
این رأیدهندگان بهمعنای دقیق کلمه، درک درستی از ایدئولوژی ندارند؛ اما براساس این تصور که هر حزب نمایندۀ کدام گروه است، رأی میدهند. برای نمونه، ممکن است بیندیشند که دموکراتها از اقلیتها حمایت میکنند؛ پس به آنها رأی میدهند.
رأیدهندگان نانبهنرخروزخور
این گروه، اصلاً درکی از ایدئولوژی ندارند. آنها براساس رویدادهای روزانه رأی میدهند. اگر وضع اقتصادی بد است، در دیدگاهشان هر حزبی را که حاکم باشد، مقصر میدانند و علیه او اقدام و برگههای رأی را پر میکنند.
رأیدهندگان بیتوجه
افراد در این دسته، هیچ نظری درمورد مسائل روز یا ایدئولوژیها ندارند. ممکن است براساس شخصیت یک کاندیدا یا عوامل تصادفی دیگرْ رأی دهند.
نتیجهگیری
اهمیت پژوهش کانورس این بود که از یکسو، با یافتههای پژوهش او، تصور رایج درمورد دموکراسی مخدوش شد؛ به این معنا که اگر بیشتر مردم مجموعۀ معینی از باورها را ندارند، پس چگونه آگاهانه رأی میدهند؟ و اگر آگاهانه رأی نمیدهند، سلامت دموکراسی چه میشود؟ از سوی دیگر، مطالعه کانورس، بین نخبگان سیاسی و عموم جامعه، فاصله ایجاد کرد. به بیان بهتر، اگرچه سیاستمداران و کارشناسان ممکن است مواضع ایدئولوژیک روشنی داشته باشند، اما میانگین جامعه چنین نیست و این امر، پایههای نمایندگی و اثربخشی مردم در نظام سیاسی را خدشهدار میکند. همچنین از نظر روش، او با استفاده از ترکیب مطالعات طولی و مقطعی و نیز پرسشهای ساختاریافته و پایانباز، گامی مهم در در مطالعه افکار عمومی برداشت.
منبع
Converse, P. E. (2006). “The nature of belief systems in mass publics” (1964). Critical review, 18(1-3), 1-74.
- مصاحبۀ پایان باز یا تشریحی، مصاحبهای است که در آن، پاسخدهنده امکان ارائۀ نکتههای مورد نظر خود را دارد و توسط پرسشهای مصاحبهکننده محدود نمیشود. ↩︎